زنجیر یا آزادی
و چون از نزد فرعون بیرون آمدند، به موسی و هارون برخوردند، كه برای ملاقات ایشان ایستاده بودند.
و بدیشان گفتند: « خداوند بر شما بنگرد و داوری فرماید! زیرا كه رایحۀ ما را نزد فرعون و ملازمانش متعفن ساختهاید، و شمشیری به دست ایشان دادهاید تا ما را بكشند.
خروج ۵ : ۲۰-۲۱
این امکان وجود دارد که اشخاصی چنان به قید بندگی عادت کرداند که با سعی آزادی از آن مقاومت میکنند.
قوم اسرائیل برای چهارصد سال زیر بندگی فرعون و مصریان بودند و جزوی از این بردگی این بود که قادر نبودند هر جا که بخواهند بروند و خدائی را که میخواهند پرستش کنند.
موسی آمد تا به آنها به نمایاند که چطور میتوانند این آزادی را بدست آورند و آن را تجربه کنند. ولی ایشان بیشتر نگران این بودند که عکس العمل روسای مصری آنها چه خواهد بود تا رضایت خدا. برای آنها آزادی یعنی خشم فرعون و دشمنی همسایگان مصری. آزادی از بردگی ارزش کشیدن این سختی را نداشت.
وقتی خداوند راه آزادی شما را تهیه میکند احتیاج به جواب شما دارد. غم در رندگی یک بردگی میباشد .ولی ما چنان به آن عادت میکنیم که با آسودگی با آن زیست میکنیم انگار که باید جزوی از زندگی ما باشد. همچنین ترس. ما چنان با ترس آسوده میشویم که انگار لازمه زندگیست. عادات گناه آلود ما نیز به مرور زمان به آسودگی جزوی از زندگی روزمره ما میشود و ما می آموزیم که چطور به آسودگی با آن زیست کنیم. زمانی میاید که ما ترجیح میدهیم که با آنچه آشنا هستیم زیست کنیم تا اینکه آزادی داشته باشیم و چیزی نا آشنا تجربه کنیم.
در این آیه میبینیم که چطور قوم اسرائیل از موسی غضبناک شدند زیرا موسی دارد سعی میکند که زندگی آنها را از زیر بندگی در بیاورد چیزی که آنها بدان عادت کرده اند و انرا ناخودآگاه پذیرفته اند.
آیا شما نیز به بردگی عادت کرده اید و دارید در آن آسوده زیست میکنید ؟
رابطه شما با محیطی که شما را چون برده به زنجیر کشیده چطور است ؟
آیا شما در زنجیر خود راحت هستید و به آن عادت کرده اید ؟
آیا خروج از آنچه آشناست برای شما ترسناک است ؟
آیا حاضرید که به راه آزادی قدم بگذارید و با حقیقت روبرو شوید ؟
اگر حاضرید به سوالهای بعدی نیز جواب دهید.
آیا خدائی که میشناسید دوست شماست ؟ خدائیست شخصی ، مهربان و خواستار رابطه با تو ( مفرد) میباشد ؟
آیا مذهبی که در آن بدنیا آمده اید شما را به زنجیر کشیده و شما به این زنجیر چنان عادت کرده اید که حتی فکر خلاصی از آنرا هم نمیکنید ؟
آیا رهبران مذهبی شما واقعا خواستار هدایت شما به راستی و قدوسیت هستند و یا از شما برای مقاصد شخصی خود استفاده میکنند ؟
آیا مذهب شما دارد شما را به خدای واقعی نزدیک میکند و یا دور تر ؟
آیا به شما این آزادی داده شده تا اگر و وقتی با خدای واقعی روبرو شوید او را بپذیرید ؟
آیا شما این آزادی را دارید که خدائی که میخواهید دنبال کرده و پرستش کنید ؟
آیا شما آزاد هستید که مذهب خود را خود انتخاب کنی یا باید که تحمیلی را بپذیرید ؟
آیا راستی و حق مفهومی روحانی برای شما دارد ؟
آیا حاضرید با حقیقت روبرو شوید ؟
آیا خواستار خدای واقعی ، پر از محبت و دیر خشم هستید ؟
آیا حاضرید راستی روحانی را به پذیرید ، او را به آغوش بکشید و با او راه روید ؟
خدای واقعی خدای راستی است و او گفته " من راه ، راستی و حیات هستم و هیچکس نمیتواند نرد پدر آسمانی آید جز بوسیله من"
او را بپذیرید و آزادی واقعی را یافته اید ولی اگر او را رد کنید تمام ثروت دنیا نمیتواند این حیات ابدی را برای شما بخرد.
او دارد شما را میخواند ولی قدم در این راه گذاشتن در دست و خواست شماست. او شما را مجبور نخواهد کرد.
خدای واقعی خدای زوری نیست ولی خدای پر زوری است و قادر است که شما را از بردگی که در آن هستید رهائی دهد.
لطفا بعد از خواندن مقاله سوالها و نظریه های خود را به ما ارسال دارید تا بدانیم که منظور اصلی مقاله به درستی اظهار شده است. ما سعی خواهیم کرد تا به سوالهای شما در اسرع وقت پاسخ دهیم.